تقدیم به مادرم
او یادگار جنگ و جهاد است، مادرم...
بر جای مانده ز نسل ستاره ها
او مثل زینب کبری مصمم است
تا با صدای خسته تجسم کند
تصویر روزهای سخت را
آن روزها که به آژیر و بمب، آسمان
از نعره های ظلم ، رنگ شب گرفت
غیرت به جوش آمده آری حسینی اند
سربازهای دلیر خمینی اند
سربند های یا فاطمه کم کم ردیف شد
مشتی شد و روانه ی چشم حریف شد
آن روز صحبت جنگ بود و تانکها
مبهوت جسمهای آسمانی اند
اینجا شناسنامه ی اعضا ملاک نیست
طوفان عزم و اراده ی سیزده ساله ها..
این است رمز یا حسین جبهه ها
آن بود قصه ی مصباح الهدی
آن روزها گذشته و بعضی چه با غرور
با شور و اشتیاق به فکر معامله
با قاتلان وحشی دیروز و هر زمان
دست گدایی و خواری کشیده اند
گردن کجان بی خبر از سیزده ساله ها
در فکر ارتباط و زبونی و نوکری
مادر ببخش که داروی تو کمیاب گشته است ...
او برملا کننده ی تزویر شامیان، آنان که پشت کرده اند به یاران انقلاب ،در صف ارادت و تشویق دشمنند، آن عاشقان دلار و بنز و نوکری ،گرگان در پوستین میشها
.
مادر بلند شو، جای تو روی تخت نیست
در ازدحام سرم و آمپول و قرص
برخیز و از رشادت بابایمان بگو
از آن بسیجیان پر از رمز و رازها
پاشو دوباره عزم جنگ کن
اینبار رخت جنگ،به تن پسرها بپوش
پوتین اراده ی مان را بیار
قرآن بگیر روی سر مختارها
آن ناکسان بی خبر از هفت آسمان، داروی تو تحریم می کنند، تا مثل همیشه بماند به رویشان ،ننگی دوباره برای رو سیاه ها
این است حقوق بشر ، آری بیا بخوان...
.
برخیز ، جای تو روی تخت نیست
برخیز باز هم از پدر بگو
از آن بسیجیان پر از رمز و رازها
شاید که شرم کنند این کلاغها
از قار قار که به فکر چاره ایم
بی لطف کدخدا! چه بیچاره ایم!!!!
مادر بلند شو
ایستادگی بکن
با حیدریم ، شکستن خیبر محال نیست
ما سرو قامتیم فرزند تو دیگر نهال نیست
ما با ولی زمانه ی خود عهد بسته ایم
.
گرگان دوباره نقشه ی شومی کشیده اند
غافل که ما،شیعه ی از خود گذشته ایم
و دل سپرده ی سالار دشت کربلا
.
مادر بلند شو تو جاودانه ای
بر جای مانده ز نسل ستاره ها...
چه بار سنگینی روی دوش من است، خیلی وقت است که دوران جنگ تمام شده است ، بهتر است دیگر پنهان نکنم که فرزند شهید بودم و هستم ،بیش از این نگذارم که فراموش شود که چه کسانی و با چه اخلاصی رفتند که شرافتمان نرود، من فرزند عشقم، بی پروا و آزاد...