پیش بینی شهید آوینی درمورد مخملباف

مخملباف بعد از وقایع سال ۸۸ و حرفها و مسائل حاشیه ای دیگه چند وقت قبل به اسرائیل ( سرزمینهای اشغالی ) رفت و در جشنواره تلاویو شرکت کرد
و گفت : من اسرائیل را دوست دارم و بهاییت دینی نمونه است .
و برای صهیونیستها فیلم تبلیغاتی ساخت.
متن زیر رو بخونین از شهید آوینی خیلی زیبا مسائلی رو گفتند :
پیشبینی شهید آوینی از آینده مخملباف
“یادداشتهای یک تماشاگر حرفهای” عنوان مقالهای بلند از شهید “سید مرتضی آوینی” است که دربردارنده یادداشتهایی کوتاه درباره عمده فیلمهای حاضر در جشنواره فجر سال ۱۳۶۷ است. مخملباف که به عنوان نویسنده فیلم “فرماندار” نیز در این دوره از جشنواره حاضر شده است، مورد نقد سید مرتضی قرار میگیرد. آوینی با میان تیتر “وقتی یک خشکه مقدس فرماندار می شود!” به سراغ فیلم او میرود.
آوینی با اشاره به شخصیت مخملباف مینویسد: آدمی مثل او هرگز به جواب نخواهد رسید. شکاک است، اما این شک را مقدمهی رسیدن به یقین و بعد هم قطعیت و قاطعیت قرار نمیدهد. فقط شک میکند و دیگران را به شک میاندازد و بعد هم رهایشان میکند، چرا که خودش هم به جواب نرسیده است.
او در ادامه مینویسد: “وقتی که به سینمای مخملباف میروی باید قبول کنی که یک ساعت و نیم از زندگیات را در یک فضای آکنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمنِ بدخیم، سیاهاندیشی، سرگردانی و عوامفریبی سر کنی.
مخملباف؛ مدافع لیبرالیسم جنسی
“سید شهیدان اهل قلم و تفکر”، معتقد است مخملباف هنوز در اصول اعتقاداتش دچار شک و تردید است: “کسی که بر سر عدالت مشکل دارد باید بداند که پای عقل او در مسئلهی جبر و اختیار میلنگد؛ بگذریم از آنکه اصلاً جای مباحثه و حل مسائل فلسفی در سینما نیست. کسی تا به قطعیت نرسیده است نباید فیلم بسازد و اگر هم فیلم میسازد تا طرح مسئله کند، باید داستانی را طراحی کند که در طول آن، در متن وقایع و ارتباط میان افراد، این مسئله وجود پیدا کند. از زبان قاضی فیلم «نوبت عاشقی» میشنویم که: “قضاوت به درد کسی میخورد که به نتایج عمل مجرم فکر میکند نه به دلایلش”. و درست خود آقای مخملباف هم به همین درد مبتلاست.”
آوینی که نمیدانست کار به جایی برسد که روزگاری محسن مخملباف به عنصر دستساز آگهی برای صهیونیستها تبدیل شود، در ادامه این یادداشت او را مدافع لیبرالیسم جنسی معرفی کرده و مینویسد: “در جامعهای که «جبر موقعیت و شرایط» بسیاری از جوانان کشور را وا داشت تا خود را برای آزادی فدا کنند، جبر همان موقعیت و شرایط بچه مسلمان دیگری را هم وا داشت تا خط بطلان بر هرچه داشت بکشد و در صف اصحاب هربرت مارکز و پوپر از لیبرالیسم جنسی دفاع کند! به راستی از «جبر محیط» چه کارها که برنمیآید!”
منبع: وبلاگ ساقی کوثر
چه بار سنگینی روی دوش من است، خیلی وقت است که دوران جنگ تمام شده است ، بهتر است دیگر پنهان نکنم که فرزند شهید بودم و هستم ،بیش از این نگذارم که فراموش شود که چه کسانی و با چه اخلاصی رفتند که شرافتمان نرود، من فرزند عشقم، بی پروا و آزاد...